باز کن آغوش خود ای همنفس
بی نیازم کن دگر از همه کس
تا بگویم راز عشق در گوش تو
حل شوم در گرمیه آغوش تو
ای که طوفان در دلم انگیختی
تو مرا از نو به عشق آمیختی
ای نفسهایت نسیم سبزه زار
سقف خانه پر شد از عطر بهار
ای که طوفان در دلم انگیختی
تو مرا از نو به عشق آمیختی
ای دو چشمت رنگ دشت سوخته
آتشی در جان من افروخته
رخت عشقی بر تن عریان من
بوسه هایت نم نم باران من
می فشارد قلب من را اسم تو
جسم من جاری شده در جسم تو
ای نفسهایت نسیم سبزه زار
سقف خانه پر شد از عطر بهار
گاهی از من عاشقانه یاد کن
تو به یادم بوسه ای بر باد کن